بازار هنرخوشنویسی
امروزه نقاشی ـ خط شیوهای هنری شناخته میشود که با ایده ارتباط بومیگرایی و مخاطب جهانی هم مشروعیت به دست آورد و هم تقاضای بازار هنرخوشنویسی را جذب کرد.
برای بررسی چگونگی این فرایند از روشهای کیفی مصاحبه، مشاهده و تحلیل محتوا استفاده شده .و دادهها بر اساس کدگذاری محوری تحلیل شدهاند. از یافتههای اصلی این تحقیق تبدیل اثر هنر خوشنویسی به کالایی سرمایهای، انسجام و قوت شیوههای عرضه و نقد هنر مدرن جهانی و انسجام اصول خوشنویسی و ارتباط آن با پیشینه فرهنگی ایران است.
نظریاتی که در این تحیلی استفاده شده است نظریات ریمون مولن درباره بازار هنر و مشروعیت پیر بوردیو بوده است.
ارزش و مشروعیتیابی معاصر نقاشی ـ خط و خوشنویسی از همدیگر بود. نتیجه تحقیق آن است که هنر نقاشی ـ خط با ایده از هنر جهانی و برای گرفتن مشروعیت آن آغاز شده. هرچند هدف کسب توجه بازار نبود ولی با توجه منتقدان و سپس بازار عرضه این آثار افزایش پیدا کرد.
در این زمان مشروعیت بازار که قدرت و انسجام اقتصادی داشت بر مشروعیت هنر پیشی گرفت. و قواعد اقتصادی بر آن چیره شد. و از طرفی هم حمایتها جذب آن شدند و این جریان پویایی یافت.
هنر خوشنویسی سنتی هم که در هنرهای تجسمی مدرن کمتر مشروعیت داشت وارد اکسپوها.حراجها . گالریها و نقد و بررسیها شد. و خود پویایی یافت و نقاشی ـ خط هم که بیشتر قدرت اقتصادی داشت قدرت نمادین خود را از خوشنیوسی بهمثابه هنر بومی و باسابقه با اصول مشخص گرفت. و اینچنین بازار هنرخوشنویسی شکلی نو به خود گرفت.
مقدمه
آثار نقاشی ـ خط از سال 86 با حمایتهای بومیگرایانه عرضه چشمگیری داشته است. مقبولیت این شیوه هنری در داخل و خارج ایران فرصتی را برای بررسی عینی ارزشهای بومیگرا در ایران فراهم کرد. ارزشهایی که هم بخش خصوصی و هم بخش دولتی امروزه بر آن تأکید میکنند. در نتیجه برتری دادن هنرهایی که بومی نامیده میشند سایر اشکال هنری به حاشیه می روند و کل جریانهای داخلی نیز تحت تأثیر قرار می گیرند.
ارزشهای فرهنگی به ارزش اقتصادی آثار هنری میافزاید. نهادهای دولتی چون وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و نهادهای خصوصی چون گالریها و نیز رسانه ها ارزشهای فرهنگی را بیان میکنند و توضیح میدهند. پس بسته به این که این نهادها بر چه ارزشهایی تأکید کنند فهم مخاطبان خاص و عام از آثار بیشتر می شود و امکان خرید بیشتر می شود. اما فقط بیان آنچه ارزشهای فرهنگی داخلی نامیده میشودکافی نیستند. زیرا امروزه در کنار علایق هنری هدف سرمایهگذاری نیز مد نظر خریداران و مجموعهداران است پس هم مواد استفاده شده، اندازه اثر و … اهمیت مییابد و هم چشم انداز تقاضای بیشتر به اثر.
افزایش تقاضا امروزه نه فقط به هنرمند که بسیار به نهادهای واسط بستگی دارد و ارزشهای فرهنگی میتواند ابزاری برای این نهادها باشد تا هم فعالیت خود را بسط دهند و هم درنتیجة رفتار آنان ارزشهای گسترش پیدا کنند. در حالی که هدف بیان شده این است که هنر خوشنویسی با پیشینة تاریخی طولانیای قابلیت تقویت روحیة جمعی را دارد و در نقاشی ـ خط «توانسته مدرنیته را جذب خود کند» (آغداشلو. 1391) و قابلیت فرهنگ سنتی ایران در همراهی و امتزاج یا فرهنگ بومی و جهانی را نشان داده می شود.
پس این پیشفرض شکل میگیرد که هنری چون خوشنویسی و بهالخصوص نستعلیق که هنری ایرانی و بومی شناخته میشود. مخاطبان داخلی آن را بیشتر می فهمند و نهادهای دولتی از آن برای انسجام فرهنگ داخلی تلاش میکنند، پس باید بیشترین خریدار را در داخل داشته باشد و در نقاشی ـ خط هم بازار اصلی و اعتبار این هنر داخلی است.
به این ترتیب این سؤال مطرح میشود که چرا با وجود تأکید بسیار بر هنر بومی در داخل کشور، اعتبار جهانی مهمتر است و تعداد خریداران خارجی نسبت داخلی قابل توجه است. (تعداد خریداران داخلی و خارجی به علت ابهام بازار مشخص نیست).
برای بررسی تأثیر بومیگرایی در بازار هنر از معیارهای عینیای چون ورود به حراج، اکسپوها و گالریها که واسطههای اصلی فروش آثار هنریاند استفاده شد تا این بازار را توصیف کرد و تغییرات این هنر به منزلة نمونهای از فرهنگ ایران معاصر را بررسی کرد. در این مقاله ابتدا بازار هنرخوشنویسی و نقاشی ـ خط توصیف میشود.
سپس با رویکرد جامعهشناسانه بومیگرایی در آن تحلیل خواهد شد. هرچند در عنوان مقاله فقط از خوشنویسی نام برده است، نقاشی ـ خط جریانی شناخته نمیشود که مساوی خوشنویسی باشد؛ اما جریانی متأثر از خوشنویسی است که برای بررسی بومیگرایی مقایسه آن با خوشنویسی مفید به نظر میرسد.
پیشینه نظری
از نظریهپردازان مهم بازار هنر ریمون مولن و پییر بوردیواند که هرکدام از دیدگاهی بازار هنر را جامعهشناسانه بررسی کردهاند. مولن «بازار هنر» را بر اساس ویژگی های خاص آن بررسی می کند و ارزش هنری را در طول زمان بر اساس تفاوت بازار تحلیل می کند. بوردیو هم از میدان ها سخن می گوید و هنر را چون میدانی در ارتباط با سایر میدان های اقتصاد، سیاست و… در نظر می گیرد که روابط در خود آن میدان نیز از قواعد خاصی پیروی می کند و اثر در روابط درون میدان و بیرون میدان مشروعیت می یابد.
ریمون مولن و بازار هنر
ریمون مولن در کتاب بازار نقاشی فرانسه (1967) نقش سنخهای متفاوت کنشگران را بررسی کرده است. او با مصاحبه و با مشاهدة محیط کار از نزدیک، ساختبندی ارزشهای هنری، از نرخ مالی نقاشان تا شهرت پس از مرگشان را از گذر فعالیتهای سنخهای گوناگون شغلی بررسی کرده است.
به این ترتیب نقش بازار و مفهوم کمیابی (خواه مادی، یا آثار منحصر به فرد خواه سبک شناختی، با اصالت) را بررسی میکند. (مولن. 1995 به نقل از هینیک. 1384). بیست و پنج سال بعد او در کتاب هنرمند، نهاد و بازار (1992)، ویژگیهای هنر معاصر را، مخصوصاً در چهارچوب نقش اساسای نهادها، با تقسیم کردن تولید میان هنر بازار گرا و هنر موزه گرا بررسی کند (هینیک. 1384).
آثار هنری اکنون همه جا به مثابه وسیلة مهم سرمایهگذاری نگریسته میشود. آثار هنریای که با سنجش و آگاهی انتخاب شوند، گاه از جایگزینهای سنتیتر برای سرمایهگذاری کارامدترند. چنانکه مطالعه مولن نشان میدهد. هنگامی که بازار بورس آمریکا در سال 1962 به طور تکاندهندهای سقوط کرد، مجموعهدارن امریکایی تابلوهایشان را برای فروش عرضه کردند و افت تکاندهندهتری را در قیمتهای نقاشیهای معاصر، هم در نیویورک و هم در پاریس، سبب شدند.
قیمت نقاشیهایی که تأییر تاریخ را بر خود داشتند، به میزان خیلی کمتری سقوط کرد (رامین. 1389. 432).آثاری که در معرض فروش قرار میدهند، از دیدگاه فرهنگی، دارای اصالت ، و از دیدگاه اقتصادی دارای ارزش تضمین شده اند. معیار و اساس انتخاب آنها انتخابهای تاریخ است. خطاهای داوری صرفاً در زمینة شناخت و تأیید اصل بودن آثار رخ میدهد (Moulin, 1967. 99,100 به نقل از رامین. 1389. 428).
پیر بوردیو و میدان هنر
از نظر بوردیو فضای اجتماعی از میدانها تشکیل شده است. در یک جامعه میدانهای مختلف سیاسی. اقتصادی. هنر. وغیره .وجود دارد. هر میدان در عین وابستگی به سایر میدانها، قواعد خود را دارد. در عین حال میدان صحنة پیکار و پویشی است که از رهگذر آن، کنشگران و نهادها در پی حفظ یا براندازی نظام توزیع سرمایه موجودند. میدان کارزار منازعهای پیوسته و بیپایان است بر سر مبانی هویت و سلسله مراتب (رامین. 1387. 609).
هیچ حوزهای در واقع مستقل نیست، زیرا کنشگران در آن واحد در چندین حوزه حضور دارند، که بعضی از آنها فراگیرتر و نیرومندتر از بقیهاند (هینیک. 1384) میدان هنری (یا حوزة علمی)، با جدا کردن موفقیت زمانی و تأیید و تثبیت ویژه، و با تضمین منافع ویژة عدم پیجویی منافع شخصی مادی برای کسانی که در مقابل قواعد حوزه سر تسلیم فرود میآورند، شرایط تحقق یک منفعت در منفعتی را خلق میکند» (بوردیو، 1380. 292).
برای بررسی نحوة کسب مشروعیت آثار هنری از نظریه بوردیو استفاده شد ولی هنر ایران نه به شکل میدانی شکلیافته که همانطور که مولن توضیح می دهد به شکل بازار تحلیل شد. قواعد اقتصادی در عصر جهانیشدن بر سایر قواعد سیاسی و فرهنگی چیرگی پیدا کرده و با گسترش روابط جهانی آنچه بوردیو روابط درون میدان توضیح میدهد کمتر در واقعیت دیده میشود.
طبق نظر مولن بازار هنر با نظریة ارزش ذهنی اداره میشود. بدین معنی که واسطهها ارزش فرهنگی کارهای هنری را ذهنی برداشت میکنند و منعکسکنندة سلایق شخصیشان است. به همین دلیل است که در بازارهای حراجی این ارزش صرفاً با پول سنجیده میشود و قانون عرضه و تقاضا چندان معنیدار نخواهد بود.
در این مقاله نیز نشان داده می شود که نه تکنیک و نه محتوا و نه عرضه و تقاضا به تنهایی قیمت را تعیین نمی کنند؛ بلکه ارزشهای نمادینی چون تبلیغات واسطهها و موفقیت در حراجها یا جشنوارهها ارزش مادی آن را تعیین میکند و به این صورت آثار یک هنرمند مشروعیت می یابند. هرچند ارزشدهی واسطهها به آثار در دورة کوتاهی اثرگذار بوده و هنوز هم در دنیا اینگونه است اما ناهماهنگی با بافت فرهنگی جامعه، نظام آموزش هنری و روشنفکری و گاه تعامل و همراهکردن آنها تغییراتی را ایجاد کرده است.
مشروعیت در نظر بوردیو جایگاه پذیرفته شدهای در میدان است که در ارتباط با سایر جایگاههای میدان بهخصوص سطوح بالای خودگردان میدان بهدست میآید. در تحقیق حاظر نیز برای بررسی بومیگرایی در ارزشدهی به آثار هنری خوشنویسی و نقاشی ـ خط از مفهوم مشروعیت استفاده شد تا فهمید ارزشها چه تأثیری در پذیرفته شدن این هنر به مثابه هنر مشروع در بازارهای هنری داشته است و سرمایهها چه تأثیری در آن خواهند داشت.
روش تحقیق
روشهای جمعآوری اطلاعات
در این تحقیق از سه روش مصاحبه، مشاهده میدانی و تحلیل ثانویه استفاده شده است. به دلیل محدودیت زمان و نیاز به جلب اعتماد فعالان عمدة عرصه هنرهای تجسمی برای مصاحبه، اغلب مصاحبةها اطلاعات کاملی را در اختیار پژوهشگر قرار نمیداد؛ از مدارک و مصاحبههای موجود همزمان استفاده شد. از آنجایی که ابهام ویژگی این بازار است و بسیاری موضوعات بیان نمیشود و از طرف دیگر میدان تحقیق خود بیانگر جنبههایی از مسئله است؛ نیاز به مشاهدة میدانی نیز حس میشد، بنابراین از هر سه روش مصاحبه، تحلیل ثانویه متون و مشاهده میدانی برای بررسی بازار هنر خوشنویسی و نقاشی ـ خط استفاده شد.
در تحقیق حاضر از چند نوع داده استفاده شده است. اول، مصاحبههای انجام شده با فعالان بازار هنر و هنرمندان که در نشریهها یا پایاننامهها چاپ شده است. دوم، نظر منتقدان شناخیته شده در بحث بازار هنر است که در مجلات معتبر نوشته شده باشند. سوم، آمارهای موجود درارتباط با موضوع است و چهارم، استفاده از نتایج تحقیقات موثق (پایاننامه .مقاله علمی) است که اعتبار آنها از انتخاب نشریه، نویسنده اثر و مقایسه با سایر دادههای به دست آمده از مصاحبهها، مشاهدات و سایر دادههای موجود است.
نمونهگيری
در این تحقیق از روش نمونهگیری افتراقی استفاده شده است.در این کار، ابتدا بعد از آشنایی با میدان تحقیق طی مشاهدات اولیه گالریها، خواندن اخبار مربوط به هنر خوشنوسی و نقاشی ـ خط، گفتگو با هنرجویان خوشنویسی و نقاشی ـ خط و افراد مطلع مانند منتقدان و پژوهشگران بازار هنر، لیستی تهیه شد از سازمانهای مربوط، گالریدارن مطرح یا گالریهایی که با نمایشگاههای خوشنویسی یا نقاشی ـ خط داشتند، منتقدین، هنرمندان شاخص و در دسترس، رویدادهای هنری پیش رو، نشریهها و افرادی که روی بازار هنرهای تجسمی یا هنر خوشنویسی کار کردند و در این زمینه مطلب یا مصاحبه دارند.
البته در طول تحقیق با آشنایی با افراد مختلف افراد یا منابعی به این لیست اضافه یا از آن حذف میشدند
حراج آثار تجسمی تهران، اکسپو آثار تجسمی، نمایشگاه فروش انجمن نقاشان، نمایشگاه فروش انجمن نقاشان، نمایشگاه فروش 100 اثر.100 هنرمند. دوسالانة خوشنویسی قزوین. جشنواره خوشنویسی قلم و حضور در کارگاههای هنری و افتتاحیهها و نمایشگاههای گالریهای شهر تهران از آن جملهاند.
روش تجزیه و تحلیل اطلاعات
برای کدگذاری متن مصاحبهها، گزارش مشاهدات و دادههای موجود جمعآوری شد، تک تک جملات مورد بررسی قرار گرفت، فکر اصلی جمله یا پاراگراف اخذ شده در غالب یک مفهوم مشخص شد و پس از مشاهده تکرار آن و برملا شدن اهمیت و ابعاد آن زیر مجموعه یک مقوله قرار میگرفت.محقق با گروهبندی شرایط بر اساس ابعاد آنها، میتواند به شناسایی الگوها یا مجموعه شرایطی برسد .که یک زمینه یا بستر را خلق میکنند.
مسئله مهم در اینجا این نیست که شرایط دخیل را شناسایی و لیست کنیم و بگوییم که کدام متکی به زمینهاند؛ بلکه آنچه تحلیلگر باید بر آن تمرکز کند درهم بافتگی پیچیده آن رویدادهای و مسئله است (استراوس، کربین، 1389. 154).
یافته ها
در بخش یافتهها برخی جنبههای تغییرات بازار هنر بررسی میشوند. بارزترین آنها سرمایهایشدن بازار و غلبة انسجام اقتصادی بر حوزة هنری است. خصوصیت دیگر بازار جهانیشدن است که هم فرم عرضه، هم فرم و محتوای آثار را تحت تأثیر قرار میدهد. اما در این بازار سرمایهای انسجام ساختاری در مشروعیت آثار و ارزشدهی به آنها نقش اصلی را دارد. قواعد مشخص خوشنویسی، درک تاریخ و انسجام معنایی با بافت فرهنگی ایرانی و ادبی به خوشنویسی مشروعیت داده و هنرمندان و واسطهی بازار را به خود جلب کرده و از طرف دیگر انسجام شیوههای عرضة گالریها.حراجها . فروشها و نشریات نقد هنری که البته الگویی از غرب است و با روند هنر مدرن و اقتصاد سرمایهداری همخوانی دارد.
علل اهمیت مشروعیت بازار اقتصادی
تبدیل هنر به سرمایه
یک اثر خوشنویسی کالایی سرمایهای نیست و در بازار معاصر تا کالایی سرمایهای نباشد. سایر ارزشها در افزایش ارزش اقتصادی آن بیتأثیرند. همانطور که بوردیو و مولن بیان میکنند در بازار امروز نه فقط ارزشهای شناختهشدة هنری که عوامل دیگری نیز در ارزش یک اثر هنری تأثیر میگذارند و با توجه به شرایط بازار در آن جامعه فهمیده خواهد شد. خوشنویسی روی کاغذ گلاسه پدیدار میشود و کاغذ گلاسه دوام کمی دارد. رنگ مرکبهای مورد استفاده در خوشنویسی نیز عموماً بعد از چنیدین سال کمرنگ میشود.
حال اگر خریداری برای یک قطعه اثر خوشنویسی هزینه کند؛ تابلو برای او سرمایه نخواهد بود. زیرا بعد از مدتی از بین خواهد رفت. چنین تابلویی جزو داراییهای قابل محاسبه به حساب نمیآید. این در حالی است که کشوری مثل ترکیه که به طور جدی هنر خوشنویسی را دنبال میکند. از کاغذ ها و مرکبهای بادوامی استفاده میکند.
مدیر یک گالری میگوید: «برای مشتریان مَتریال هم مهم است. مثلاً زمانی خوشنویسان ما روی کاغذ گلاسه معمولی مینوشتند؛ خریداران خارجی آن را نمیخریدند. اما خریدار میخواست اثر موزهای باشد که کاغذ خراب نشود، خوب باشد؛ مرکب جوری باشد که از بین نرود».
بنا به گفته مدیر گالری دیگری: «خوشنویسی روی کاغذ گلاسه انجام میشود و کاغذ گلاسه حداکثر تا 50 سال عمر دارد. رنگ مرکبهای مورد استفاده در خوشنویسی نیز عموماً بعد از چنیدین سال کمرنگ میشوند یا تغییر میکند. حال اگر خریداری بخواهد برای یک قطعه اثر خوشنویسی هزینه کند؛ این تابلو برای او سرمایه نخواهد بود زیرا بعد از مدتی از بین خواهد رفت؛ چنین تابلویی جزء دارایی های قابل محاسبه به حساب نمیآید و کالایی نیست که بتواند آن را به ارث گذاشت».
نقطه عطف مواجه با این موضوع اولین جشنوارة خوشنویسی جهان اسلام بود . که در آن خوشنویسان با دید جدیدی به خوشنویسی به منزله هنری که شبیه به آثار نقاشی قابلفروش است مواجه شدند. بنابراین، امروزه در جشنوارهها و برای فروش کارهای مهم از کاغذها و مرکبهای با دوام استفاده میشود. اولين جشنواره بينالمللي خوشنويسي با نمايش آثاري از هنرمندان جهان عرب و اسلام در الجزيره، پايتخت الجزاير برگزار خواهد شد.
از دیگر جشنوارهها و مسابقات بینالمللی خوشنویسی یکی مسابقة «البرده» در دوبی است . و دیگری مسابقهی «حلیه» که برگزارکننده آن به طور مشترک ایران و امارات است. و جایزه آن 50 هزار دلار است.
نکتة دیگر این است که آثار خوشنویسی عموماً در ابعاد کوچک کار میشوند. هرچند اساتیدی آثار خوشنویسیای با دانگ بزرگ قلم دارند؛ اما عموم آثار خوشنویسی در ابعاد کوچکیاند. این در حالی است که تابلویی که در حراج به فروش میرسد و عموماً مجموعهدارها، آن را برای سرمایهگذاری میخرند؛ ابعاد بزرگتری دارند.
مدیر گالری در این زمینه میگوید: «علت کارهای بزرگ، حراج بود بیشتر. چون در حراجها هر خریداری وجود ندارد. بیشتر مجموعهدارها هستند که به دنبال کارهای خاص و بزرگ هستند».
مدیری یک گالری معتبر بیان میکند: «از خارج مشتریهای زیادی میآیند، ایرانیهای مقیم خارج، وقتی با دلار به ریال خرید میکنند، تقریباً به نصف خرید میکنند. اهدافشان اقتصادی است. ایرانیهای مقیم خارج از پتانسیل و ارزش هنر ایران اطلاع دارند. هم عِرق وطنپرستیان ارضا میشود و هم از این کار لذت میبرند».
بازارهای بینالمللی، آثاری را که قابل شناخت با معیارهای نقاشی غربی باشند را به رسمیت میشناسند و خریداری میکنند. رنگ و فرمهایی از نقاشی برای جهان شناخته شده است، درحالیکه ظرافتهای یک نستعلیق عالی برای جز معدودی افراد شناخته شده نیست. هم زبان و رسم الخط این هنر را بسیاری از فرهنگها نمیشناسند و هم بسیاری از اصول چلیپا و سیاهمشق متعلق به زبان فارسی است که کسانیکه با آن آشنایی ندارند کمتر متوجه هماهنگی و ظرافت آن میشوند».
یکی از خوشنویسان شناخته شده میگوید: «ظرافتهای خط را هر کسی نمیفهمد؛ مگر سالها در این زمینه کار کرده باشد»
اما نقاشی ـ خط این ویژگی را دارد که با استفاده از بوم و سایر مواد شناخته شدهتر و با دوامتر، در جایگاه یک کالای سرمایهای، قابلیت فروش در بازارهای گستردهتری را دارد. نقاشی ـ خط با قابلیت تطبیق با معیارهای جهانی، خریدران بیشتری را در سرتاسر دنیا بدست آورد و در حراجها توانست رقمهای فروش بالایی را به خود اختصاص دهد.
همچنین برای خانههایی با دکوراسیون مدرن که عموماً مورد توجه طراحان دکوراسیون و مناسب با معماری جدید و دانشگاهی است، وجود تابلوهای مدرن و رنگی مناسبتر است. مخاطبین عام هنر در ایران با خوشنویسی آشنایی بیشتری دارند اما واسطه حرفهای بین مردم و هنرمند وجود نداشته است و مشتریان ثابت برای هنرمندان در قید حیات محدود بوده است.
البته خوشنویسی در شکل عمومی به شکل پرچمنویسی و … به صورت کاربردی در اختیار مردم بوده است اما چون هنر ناب و زیبایی که تنها به شکل تابلو روی دیوار نصب شود نبوده است.
بنابراین تابلوهای نقاشی ـ خط دکوراتیوتراند. با وجودی که خوشنویسی یک هنر کاملاً بومی و ارزشی است در برابر نقاشی ـ خط قابلیت کمتری برای تبدیل به یک کالای سرمایهای و بازار محدودتری دارد و هم فهم زیبایی آن دشوارتر است که در نتیجه فروش کمتری هم به نسبت نقاشی ـ خط خواهد داشت.
امروزه فرهنگ، اقتصاد و سیاست، همه تحت تأثیر پدیده جهانیشدن قرار دارند. آموزش و اشاعه، شرایط تولید هنری، عرضه و مصرف هنری در ارتباط و هماهنگی با هم عمل میکنند و مکتبهای مختلف هنری اروپا و آمریکا، تاریخ و مبانی آنها هم از طریق مهاجران به این کشورها و هم از طریق ترجمه آثار آنها در دنیا مورد استفاده قرار گرفت.
از طرف دیگر روی هنرهای مناطق مختلف جهان کار شد و هرچند خود هنرمندان آن مناطق و فرهنگها کمتر خود توانستند در مورد هنرشان صحبت کنند. اما این هنرها هم به جهان معرفی شدند.
نظر داریوش شایگان:«ما در تمدنی جهانی به سر میبریم. بیشک برجستهترین متفکران این قرن در باب ماهیت این تمدن با یکدیگر اختلاف نظر دارند … باید اذعان کرد که چون این تمدن تحق عینی آگاهی متامل انسان مدرن است. هم امکان دوپارهشدن و نگریستن به خود از بیرون را دارد و هم قادر است همچون شهر فرنگ این مراحل را در کنار هم به نمایش گذارد… مدرنیته این توانایی را دارد که بر فراز سطوح ادراکی مختلف به پرواز درآید و بدون وابستگی به فرهنگی خاص از آنها ارزیابی درستی به دست دهد .(شایگان.1391).»
ارتباطات اینترنتی، پدیدهی دیگری است که به واسطة آن هم آثار به نمایش در می آید و هم حراجی برگزار میشود و هم هنرمندان با هم ارتباط برقرار کرده و هرچه بیشتر از هم تأثیر پذیرفته و از طرفی هم کپی و تقلید صورت میگیرد.
به نظر یکی از استادان خوشنویس و هنرمند نقاشی ـ خط: «رویکردی که بر اساس آن در ۲۰ سال اخیر هنر ایرانی را با نظرگاه غربی بررسی کردیم، الزاماً رویکرد بدی نبود، زیرا ما با یک نگاه غربی سنتمان را بررسی کردیم و توانستیم آفتشناسی کنیم و همین امر نتایج خوبی برای ما رقم زد».
مشروعیت گسترده نقاشی ـ خط نه از بخش خودمختار میدان هنر که از بخش اقتصادی آن آغاز شد و این اقتصاد نه در بازار داخلی که ریشه در بازار خارجی داشت و البته همینجا بود که میدان شروع به شکل گرفتن کرد و البته در همین بخش است که ما به سمت نظریه بازار هنر مولن حرکت میکنیم. زیرا در میدان روابط شناخته شده تر است. در بخش خودمختار میدان نیروهای قدیم و جدید با هم رقابت میکنند تا نیروهای جدید قواعد خود را به کرسی بنشانند اما دربارة نقاشی ـ خط اینگونه نبود.
اولاً نقاشان سقاخانه نه تنها به دنبال خلاقیت و زیبایی بودند که به هنر جهانی نیز نظری داشتند و آنها که نوآور بودند جز تعداد معدودی با خوشنویسان پیرو قواعد تثبیت شده درگیر رقابت نشدند و با موفقیت نقاشی ـ خط در بازار این واسطه ها بودند روی نمایش و نقد و توضیح آن کار کردند و هدف آنها هم بازار داخلی نبود. اما به مرور زمان هم نقاشی ـ خط وارد حوزههای کاربردی شد، هم در میان مردم عمومیتر شد و هم تفکیک میان هنرمندان خوشنویسی و نقاشی ـ خط و هم حرفهای و غیرحرفهای در حال شکلگیری است. اما از مفاهیم بازار هنر مولن استفاده شد . تا خصوصاً به تأثیر حمایتهای تبلیغاتی بومیگرایی در واقعیت بپردازیم.
مشروعیت از سنت
خوشنویسی سنتی قواعد مشخصی دارد که آثار را با معیارهای مشخصتری نقد میکند. معیارهایی که به هنرمند این حس را میدهد. جدا از ارزیابی بازاری که مولن ارزشگذاری آثار معاصر را منوط به آن میداند اثر آنها مشروعیت و ارزش هنری مییابد. هرچند هنرمندان نقاشی ـ خط همواره از فردیت، عدم تکرار و خلاقیت هنریای که به ادعای آنها در خوشنویسی ممکن نیست صحبت میکنند، اما سنت خوشنویسی را بهمثابه پایة کار خود میدانند. گویی خوشنویسی قواعد مسلمی دارد و اگر هنرمندی در اجرای آن قوی باشد با آن معیارهای مشخص توانایی و مهارت خود را نشان میدهد .و مشروعیت کسب کند.
روایت آنها از تاریخ معنیدار است و توصیفشان از پیشینه و وابستگی تاریخی این هنر به فرهنگ ایرانی به آنها هویتی میدهد که شاید آن را نتوانند در کارهای نو نقاشی پیدا کنند.
یک هنرمند نقاشی ـ خط میگوید: «من نیز در این نمایشگاه با این که در فضای مدرن کار کردم اما در متن نوشتاری کارت دعوتم از خط نستعلیق استفاده کردم چرا که هدفم نشان دادن وامداریام به خوشنویسی سنتی بود، در واقع اگرچه هرچه دارم از همان نستعلیق است، اما در مسیر حرکتم در این هنر سعی کرده ام به یک زبان خاص در حروف برسم».
خوشنویسی و هنر ایرانی به قدری( قدرتمند.معناگرا. رمزآلود. ) و پر مفهوم است که اگر کسی وارد آن شود و خوشنویسی سنتی ایران را بشناسد، دیگر احتیاج پیدا نمیکند به سمت هنر غربی برود.
خوشبختانه هنر نقاشی ـ خط بسیار روبه رشد است؛ به گونه ای که خیلی از دوستان سنتی کار نیز به آن روی آوردهاند. ولی من به طور کلی نگران این رشدام زیرا خیلی از افرادی که وارد آن شدهاند، خوشنویسی نمیدانند و ممکن است به بیراهه بروند. که این مسأله می تواند به بدنه این هنر آسیب بزند، در واقع بعضی وقتها همین رشد نیز می تواند به خود هنر لطمه وارد کند.
هنرمندان ما باید بیش از پیش به مطالعه بپردازند . تا آن ابلیس رهزن مسیر آنها را به نقطهای نبرد که تنها فرم و صورت مانده و از تم مورد نظر خبری نیست.
به نظر یکی از هنرمندان نقاشیخط: «این گونه نیست که رنگ اکر و رنگ فیروزهای تأثیر هزار سال پیش را داشته باشد، بنابراین باید با در نظر گرفتن ملزومات امروز چرخه رنگهایی را برگزینیم که غلبه و سلطانیت داشته باشد . و با شرایط امروز، نسل جدید را به سوی هنرهای سنتی سوق دهیم».
به گفتة خوشنویس و هنرمند نقاشی ـ خط: «نمايشگاههاي قبليام، بيشتر شامل آثار نقاشي خط بودند كه در كنار آنها و بهطور جنبي، كارهاي كلاسيك هم به نمايش در ميآمدند. آن موقع يكي از دلايل اين كار چنين بود كه به مخاطب بگويم اگر من كار نقاشي خط انجام ميدهم، براساس تواني است كه در كار كلاسيك دارم.»
من بيشتر سعي كردهام تا خوشنويسي نو را مطرح كنم. با اينكه معتقدم كه خوشنويسي كلاسيك نميتواند هنر باشد. آن را به كار گرفتهام چون احساس كردم كه پس از چهل سال بايد صاحب سبكي در خوشنويسي شده باشم واگر يك هنرمند خوشنويس صاحب سبكي شود كه منجر به ايجادقاعده و قانوني در خط شود، قابل احترام است.
بنابراین هرچند بازار بر ساختار روابط و نمایش هنری تأثیر میگذارد . اما با شکلدادن و قویکردن میدان هنری را نه به سمت بازاری شدن صرف می برد که به بازاندیشی، تمایزگذاری کیفیت آثار و ترکیب شیوهها و جذب نیروهای جدید میشود.
اما در هر حال تأکید صوری به هنر بومی خود میتواند مانعی در رشد آن باشد.تعهد به هنر بومی گاه نوعی تقابل با هنر بازاری است. از نظر محققانی مانند راجی فرم هنر بومیای که خارج از بافت خود نمایش داده شود به تجاری شدن و بازار اقتصادی کسانی سود میرساند که در خارج از این بافت ایستادهاند. ازدستدادن فرهنگهای اجتماعی بر روی انسجام ملی اثر میگذارند. همزمان در دنیای جدید که جهانی شدن را دستور میکند که برای هنرمندان این امر نفع اقتصادی دارد و هنرمند تأیید جهانی میگیرد.
بازار اقتصادی فرصتهای زیادی را برای هنرمندان ایجاد کرده و به آنها کمک میکند تا به لحاظ مالی پیشرفت کنند. به این صورت فرهنگ پاپ (عامیانه) جایگزین فرهنگ مذهبی و سبک زندگی مردم، زبان، فرهنگ وسایر نشانههای هویتی آنها خواهد شد (راجی. 2010).
اثرگذاری متقابل بازار و هنر
پس از اینکه نقاشی ـ خط وارد حراجها شد و فروش بالایی پیدا کرد . خوشنویسی نیز در بخش خصوصی هنرهای تجسمی ایران مشروعیت یافت. به نحوی که هرچند به نسبت سایر سبکها کمتر، اما در گالریها و لیست فروشهای بیشتر قرار گرفت. تا قبل از حراجها، هنرمندان نوگرا که خود را سنتشکن میدانستند در برابر هنر خوشنویسی موضع میگرفتند. به نحوی که آن را بهمنزله هنر نمیپذیرفتند. اما با مشروعیت یافتن هرچه بیشتر نقاشی- خط در حوزه هنرهای تجسمی نوگرا، خوشنویسی نیز هنر پذیرفتهتری شناخته شد. البته این در حالی است که هنوز تعارضاتی در این زمینه است که اوج بحثهای آن افول کرده ولی هنوز در جریان است.
به این صورت هرچند که حضور آثار خوشنویسی در اماکن رسمی فروش هنری کمرنگ است . اما نهادینه شدن و سازماندهی هرچه بیشتر نقاشی مدرن، تغییراتی در کل هنرهای تجسمی ایجاد کرده است. نحوة جذب سرمایه و کسب سرمایههای نهادین برای کسب اعتبار اجتماعی و اقتصادی از دلایلی بود که گالریها. اکسپو. حراج جشنواره قرآنی خوشنویسی . در این زمینه فعال شدند.
هنرهای تجسمی مدرن در دانشگاه تدریس شد، تاریخ و پشتوانة نظری غرب را داشت، تنها جنبة زیباییشناسانه داشت، گالریها و نهادهای خصوصی در فروش آن مؤثر بودند. خوشنویسی در انجمن خوشنویسان تدریس میشد، تاریخ و پشتوانه فرهنگی داشت که البته کمتر آموزش داده میشد. کاربردی بود.
تاریخ و پشتوانة نظری نقاشی با فعالیت روشنفکرانه سنخیت بیشتری داشت و بیشتر یادگیری میشد تا نقد اما یادگیری اصول نظری خوشنویسی محدود بود و بیشتر توسط مدنیستها نقد میشد. نقاشی با سازوکارهای تفکیک شدة واسطهای به فروش میرسید که وظیفه نقد را هم بر عهده داشت ولی محققان خوشنویسی کمتر واسطه بودند. پس هنرهای تجسمی مدرن با نهادهای واسط مدرن و آموزش مدرن دانشگاهی و نظری سنخیت بیشتری داشته. و خوشنویسی با تقاضای عمومی و کاربردی جامعه در دوره خاصی سازگاری بیشتری داشته است.
از آنجا که با ترجمه پشتوانه نظری نقاشی مدرن قویتر شد و هم شکل بازارهای آن در خارج از ایران مشخص بود و قابلیت بیشتری برای جذب سرمایه های بالا را داشت. فرم تولید و عرضهاش مشروعیت یافت و این شکل عرضه خوشنویسی را هم به خود جذب کرد.
نتیجهگیری
بازار هنرخوشنویسی در ایران متأثر از بازار سرمایهای، انسجام نهادی واسطه ها و انسجام فرهنگی هنر خوشنویسی بوده است. بومیگرایی، هنر بومی یا فرهنگ بومی مفاهیم مبهمی اند که در مقایسه با ارزشها، سبکهای هنری و فرهنگی مقایسه میشوند که با بافت فرهنگی کشور ما همخوانی ندارد. اما در حال حاظر ارزشها. الگوها. نهادها و … در روند جهانی شدن از خارج از این بافت فرهنگی وارد کشور ما شدهاند.
نمونه آن جریانی از هنر نقاشی است که همراه با تاریخ نظری آن، نهاد دانشگاهی مدرن، واسطههایی چون گالریها وارد بافت فرهنگی ما میشود که درون خود قوت و انسجام دارد. یعنی تاریخ فرهنگی. نظام آموزشی. نظام عرضه آن در فرم خود در ارتباط و انسجام اند. این انسجام نهاد هنری را پویا و دارای کارکرد میکند. اما چون با بافت فرهنگی و تاریخ هنری ما سازگاری کامل را ندارند و نقد و بررسی بر روی آن کمتر است تا خود را با فرهنگ و سلیقة اجتماعی تطبیق دهد بیش از هر چیز از اقتصاد سرمایهداری تأثیر میگیرد. و معرفی واسطهها از آثار در آن بیشترین مشروعیت میآفریند و با توصیفاتی که در صفحات قبل داده شد احتمال افزایش ارزش سرمایهای آنها بیشتر باشد. و اهداف و فروش کوتاهمدت با تفاوتگذاری اندک آثار به فروش میرسد.
اما خوشنویسی سنتی که ابتدا پشتوانه حمایت درباری را داشت . و سپس به هنری بیشتر کابردی تبدیل شده بود تاریخ خود و قواعد مشخص خود را داشت و با بافت فرهنگی ایران تناسب داشت و میان آموزش استادوشاگردی، محتوای حکیمانه و شاعرانه و سلسله مراتب آن انسجامی بود و توانسته بود اصول زیباییشناسی خود را به صورت حداقلی در میان مردم و دقیقتر در میان هنرمندان تثبیت کند.
اما با تغییرات بافت فرهنگی انسجام خوشنویسی سست شد. با تأسیس انجمن خوشنویسان و آموزشهای متفرقه روابط استاد و شاگردی ضعیف شد. هنر خوشنویسی به هنری عام و کاربردی تبدیل شد و پس از چندی با تغییر سبک زندگی و سلیقه مخاطبیان، جنبة کاربردی خوشنویسی و محبوبیت عمومیاش، که نمونه آن در کارت پستالها و تابلوهای خوشنویسی یافت میشد کاهش یافت. با این حال هنوز محصول فرهنگی بود که با خود ارزشها و قواعد مشخص داشت.
بنابراین هنر خوشنویسی نمایندة هنر بومی بود که در گذشته با بافت فرهنگی خود هماهنگ بود و در ابعادی این هماهنگی را از دست داده بود و از طرف دیگر هنر مدرن بود که از فرهنگی دیگر وارد شده بود هرچند انسجام و سرمایه قوی داشت ولی با بافت فرهنگی ما کمتر سازگار شد.
اما نقاشی ـخط نقطه تماس این دو حوزه بود که هم مدعی این بود که از بافت فرهنگی ایران است. و هم توانسته است توجه بازار را به خود جلب کند .و با ویژگیهای هنر جهانی قابل فهمتر و در نتیجه پویاتر است. گرچه هر دو ادعا دقیقاً صادق نبودند. اما با واردشدن سرمایة اقتصادی ناشی از فروش آثار نقاشی ـ خط حوزة نقد و بررسی را جهت اقناء بازار یا تحلیل این تغییر از جانب هنرمندان خوشنویس سنتی و هنرمندان مدرن فراهم شد و اکنون وارد هنر چیدمان، ویدیو آرت، طراحی لباس، گرافیک شده است و روند تازهای را در تطبیق با بافت فرهنگی معاصر طی میکند.
بومیگرایی زمانی مطرح شد و مورد تأکید قرار گرفت که ارزشهایی خارج از بافت فرهنگی ما وارد آن شد. اما خود آنچه بومی تصور میشد بیشتر با بخشی از پیشینه فرهنگی ایران سازگار بود . تا فرهنگ معاصر که البته نه فرهنگی منزوی که در ارتباط با جریانهای جهانیست. تأکیدات نهادهای دولتی و خصوصی به هنر هماهنگ با فرهنگ ایرانی کمکی نکرد. زیرا مفهوم از منظر دولتی «بومی» آنها به آن فرهنگ با پیشینه تاریخی نظر داشت و با فرهنگ معاصر ایران لزوماً سازگار نبود و شیوههای ارائه خود را برای آموزش همهجانبه و فروش پیدا نکرده بود. هدف گالریهای خصوصی نیز جذب کوتاه مدت سرمایه های بازاری بود. که به این سبک توجه نشان میداد اما تفکیک و نقد دقیقی بر آثار نبود پس بیان یا تبلیغ ارزشها تأثیری در پیشبرد آن نداشت.
به این ترتیب، خوشنویسی سنتی با ظهور نقاشی ـ خط وارد نفی وجه سنتی و ساکن و صرفاً بومی آن شد. سپس بیش از همه به بازارهای جهانی توجه شد تا هم کدهای آن شناخته شود، مشروعیت یابد و سرمایهها را به خود جذب کند. با تقویت این حوزه و گسترش آن در فروشهای داخلی و دولتی و هنرهای کاربردی و عمومی هنر از حرکت صرفاً جهانی کاسته شد و هرچند امور اجتماعی قابل پیشبینی نیستند . اما به لحاظ ساختاری به سوی هنر بومی متناسب با فرهنگ در حرکت است.
در پایان باید بگوییم شکلی از انسجام ساختاری است که هنر بومی خوشنویسی را به پیش برد. هم بازار اقتصاد با پشتوانه قوی جهانی بهتنهایی تأثیر داشته است . و هم قواعد هنری، اما هیچکدام به تنهایی با بافت فرهنگی همخوان نخواهند شد. اما ارتباط و تعامل آنها نیرو و انسجامی ایجاد میکند. تا این حوزه با واردشدن بیشتر سرمایه های اجتماعی، اقتصاد و فرهنگی شکل بگیرد. و بتواند مستقل از اقتصاد خود را با سایر حوزهها و بافت فرهنگی جامعه هماهنگ کند و به این صورت است که مشروعیت ارزشها فراتر از بازار اقتصادی و تأکیدات دولتی از خود حوزة هنری منبعث خواهد شد.
منابع
- استراوس. انسلم. کربین. جولیت .(1390). مبانی پژوهش کیفی. فنون و مراحل نظریه زمینهای.ترجمه ابراهیم افشار. نشر نی.
- هینیک. ناتالی .(1384). جامعهشناسی هنر. ترجمه عبدالحسین نیکگهر. نشر آگه.
- بیکر. ترز ال. (1386). نحوه انجام تحقیقات اجتماعی. ترجمه هوشنگ نایبی. نشر نی.
- بوردیو. پییر. (1380). نظریه کنش. ترجمه مرتضی مردیها. انتشارات نقش و نگار. تهران.
- رامین. علی. ( 1387). مبانی جامعهشناسی هنر.نشر نی. تهران.
- شایگان. داریوش .(1391). افسون زدگی جدید. هویت چهل تکه و تفکر سیار. فرزان روز.
- کینزبرگ.ویکتور. میشل منگر. (1379). اقتصاد فرهنگ و هنر. ترجمه علی اعظم محمد بیگی. وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
- مریدی. محمد رضا. تقیزادگان. معصومه. (1388). بازار مبادلات نقاشی در ایران. جامعه شناسی هنر و ادبیات. شماره 2.
- -Crane. Diana (2009) Reflections on the global art market. Implicatios for the sociology of culture. Sociedade e Estado. Brasília. v. 24. n. 2. p. 331-362. maio/ago.