بسیاری از کودکانِ مشغول به کارهای سنگین و با خطر بالا، ساکنین حاشیه شهرهای بزرگ و اغلب مهاجرند.این مهاجران یا از کشور افغانستان و یا روستاهای ایراناند. که با هدف کسب درامد بیشتر و زندگی بهتر به شهرهای بزرگ وارد میشوند و بیشتر اعضای خانواده برای تأمین معیشت خود، مشغول به کار میشوند.
مسئله کودکان کار و در معرض آسیبهای اجتماعی، مسئلهای اجتماعی است. و پیامدهای مشخص و مشهودی در جامعه دارد. جامعه شناسی کودکان کار افراد آسیبدیده ای را بررسی می کند که خانوادهایشان را دچار مشکلات و معضلاتی خواهند کرد، بازتولیدهکننده فقر و آسیب در نسل بعد خواهند بود. کودکان در خانوادههای با سطوح پایین اقتصادی و فرهنگی، نه منابع مناسبی برای رشد دارند. و نه الگوی مناسبی برای زندگی.
در برسی های جامعه شناسی کودکان کار، در حالی که افراد طبقات متوسط و بالا از سرمایههای فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی خانواده و محیط زندگی خود بهره میبرند. افراد طبقات پایین در چرخه معیوب فقر اقتصادی و فرهنگی خود میمانند. و روابط مؤثر و دانش لازم برای بیرون آمدن از آن را ندارند.
کودک کار و آسیب دیده ای که حمایت نشود.ظرفیت تبدیل شدن به یک بزهکار را دارد. فردی که کسب درامد سالم، مهارتهای ارتباطی و مهارتهای فکری مانند حل مسئله را نیاموزد، برای حل مشکلات مالی و نشاندادن خشمش، ممکن است مسائلی نظیر طلاق، اعتیاد و خشونت را ایجاد کند. که گریبان جامعه را خواهد گرفت.
اگر امروز شیشه ماشین ما شکسته میشود، یا زورگیری و تجاوز ما را به هراس میافکند، باید متوجه انسانی باشیم که در کودکی زیر فشار مشکلات و با کمترین حمایتها بزرگ شده است.
تحقیقات جرمشناسانه نشان میدهد افرادی که در کودکی تجربیات ناخوشایندی داشتهاند، به احتمال بیشتر درگیر جرم و آسیب میشوند.(سیف و محسنی،1393)[1].
به علاوه، ایران، سالها برای توسعه تلاش کرده است. و جزو کشورهای موفق منطقه است. اما وجود چنین معضلاتی خاطر تمامی اقشار را مکدر میکند. و وجه ایران را در جهان پایین خواهد آورد.
کشوری که آرمان بالابردن رفاه عمومی در سطح کشورهای توسعه یافته را دارد، وجود افرادی که نمیتوانند حداقل نیازهای اولیهشان را تأمین کنند، تناقضی غیرقابل انکار است.
برای حل این مسئله نیاز به همبستگی جمعی نیروهای داوطلب مردمی و نیروهای تأثیرگزار دولتی است.